گوناگون, افق خانواده شماره خبر: ٣٧٢٥٣٥ ١٩:٢١ - 1394/11/12 ارسال به دوست نسخه چاپي
خورشید شهر ما
«یک شهر، یک عالم دینی»
قیافهی رییس اداره ساواک دیدن دارد، آنقدر عصبانی است که آدم یاد شخصیتهای کارتونی عصبانی میافتد که از فرط خشم صورتشان سیاه میشود و از گوشهایشان دود بیرون میزند! ...
قیافهی رییس اداره ساواک دیدن دارد، آنقدر عصبانی است که آدم یاد شخصیتهای کارتونی عصبانی میافتد که از فرط خشم صورتشان سیاه میشود و از گوشهایشان دود بیرون میزند!
علت عصبانیت آقای رئیس، ناتوانی او و مأمورانش در دستگیری عالم بزرگ شهر است که مدام علیه شخص پادشاه و حکومتش صحبت میکند؛ اما دست هیچکس به وی نمیرسد!
او دیشب تصمیم گرفت کار را یکسره کند! به همین خاطر با جمع کردن مأموران خود و پاسبانهای شهربانی، همه مساجد و حسینیههای شهر و روستا را زیر نظر گرفت؛ اما آقا به هیچ یک از آنها نرفت، ولی باز گزارش شد که به سخنرانیهای کوبنده و انقلابی خود ادامه داده است!
سردرگمی و حیرت رئیس اداره ساواک ادامه پیدا میکند. او نمیداند که عالم بزرگ شهر به جای حضور در مجالس مذهبی شهر و روستا که خطر دستگیری را به همراه دارد، در مجالس عروسی اهالی شهر و آبادیهای دور و اطراف شرکت میکند تا به برکت حضور خود، هم شرکتکنندگان از نماز اول وقت باز نمانند و هم چند دقیقهای به صحبتهای روشنگرانه او درباره اوضاع و احوال ایران و جهان گوش بدهند.