نکته دیگری از زندگی امام که میتواند برای ما درسی باشد، این بود که در فاصلهای که بعد از نماز ظهر و عصر برای نهار میآمدند، اگر در این مدت کوتاه چند دقیقهای فرصت میشد، قرآن برمیداشتند و میخواندند و گاهی این اوقات کمتر از دو دقیقه بود و ایشان نمیگذاشتند که حتی چند دقیقه از عمرشان بیهوده بگذرد. و یا اینکه در موقع مصاحبه خبرنگارها وقتی میآمدند تا وسایلشان را بچینند، نمیگذاشتند که وقتشان تلف شود. در واقع نمیگذاشتند تمام لحظات زندگیشان بدون ارتباط باقی بماند. اینها درس است. امام با این رفتارهایشان میخواهند به ما بگویند که در هیچ لحظهای مبادا مبدا را فراموش کنید.
خیلی شنیدهایم «الصلاة عمودالدین»؛ نماز ستون دین است و یا «انالصلاة تنهی عنالفحشاء والمنکر» که نماز انسان را از همه کارهای زشت باز میدارد.
اکثراً نتوانستهایم این آیات را درک کنیم و نماز را به حکم وظیفه انجام میدهیم و به رعایت حدود و حقوق نماز - که میتواند در همه ابعاد زندگی نظمدهنده باشد و تمام خواستههای الهی و انسانی را در برگیرد- کم توجه میکنیم. دقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آنقدر چشمگیر بود که پلیسهای فرانسه از روی رفتوآمد امام برای نماز، ساعتشان را میزان میکردند. شاید این دقت روی وقت نماز برای اکثر مردم قابل درک نباشد، ولی وقتی انسان به این درجه؛ یعنی به نظارهگری در آسمان و زمین میرسد، این امر برایش طبیعی است. وقتی میایستادند به نماز، حس میکردیم که تمام وجودشان نماز میخواند.
همیشه وقتی که چند نفر از برادرها برای حفاظت میایستادند، امام میفرمودند: «احتیاجی نیست، در ساعت نماز باید نماز خواند.» واقعاً که بیان آن حالات امام در قدرت من نیست.
نکته دیگر، خاطره روزی است که رییس پلیس نوفل لوشاتو، عکسی از امام را که در حال قنوت بودند، آورد که بدهیم ایشان امضا کنند. امام عکس را گرفتند و امضا کردند. وقتی به امضا توجه کردم دیدم مثل سایر امضاهای ایشان نیست و کلمهای از اسمشان نوشته شده است. عرض کردم مثل اینکه امضای شما مثل سایر امضاها نیست. امام فرمودند: «چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمیکنند، اسم روحالله را ننوشتم مبادا دستشان مسح کند.» این همه دقت برای اینکه مبادا یک گناهی انجام شود، که ایشان هم مثلاً در بیاحتیاطی شریک باشند. واقعاً آموزنده است اینها به ما چگونه زیستن را میآموزد.
از خاطرات بانوی مبارز، سرکار خانم مرضیه حدیدچی، معروف به «طاهره دباغ»