آیةالله جمی نقل میکرد: یکبار یکی از مسئولان مملکتی، در حالیکه پدر مسنش هم با او بود، برای انجام کارهای جاری به خدمت حضرت امام رسیدند. پس از اینکه از خدمت حضرت امام بازگشت، گفت: «میخواستم به حضور حضرت امام برسم، من جلو افتاده بودم و ...
آیةالله جمی نقل میکرد: یکبار یکی از مسئولان مملکتی، در حالیکه پدر مسنش هم با او بود، برای انجام کارهای جاری به خدمت حضرت امام رسیدند. پس از اینکه از خدمت حضرت امام بازگشت، گفت: «میخواستم به حضور حضرت امام برسم، من جلو افتاده بودم و پدرم را به دنبال میآوردم. پس از تشرف، پدرم را به حضرت امام معرفی کردم. حضرت امام نگاهی کردند و فرمودند: «این آقا پدر شما هستند؟ (پس چرا شما جلوتر از او راه افتادی و وارد شدی؟!»
ببینید امام چهقدر دقیق بودند فردی که این همه دشمن دارد و بر سیاست شرق و غرب نظارت میکند، از یک مسأله اخلاقی نیز غافل نمیماند!